|
پلاک ۱+۱۲ | ||
|
|
Thursday, March 14, 2002
حتما تا حالا با تاکسي يا اتوبوسي با اين موارد که الان ميخوام بگم برخورد کرديد ؛مثلا چند وقت
پيش تو اتوبوس بودم بين دو تا مسافر دعوا شد؛بعد اينکه بحث تموم شد اوني که حق باهاش نبود چون کم آورده بود شروع کرد به بدو بيراه گفتن به يه سوم شخصي به نام مسئولين :ميدزدن..ميخورن....بيفکرن جالبيش اينجاست که جرئتم ندارن حداقل يه اشاره ايم به کسايي که بهشون فحش ميدن بکنن. بدبختي اينجاست که اين جور مسائل محدود به اتوبوسو تاکسي نميشه تو کلاسا يا تو هر جمعي اين وجود داره؛اين اصلا خصلت ملت ايرانه؛من مطمئنم اگه يه روزبرگرديم زمانه شاه که بزرگترا اين همه با آه و حسرت از اون ياد ميکنن بريم بازم همين اعتراضاي احمقانه رو ميبينيم حتي بيشتر انقدر که باعث انقلاب بشه . اصلا انگار اين اعتراض کردناي بيجا يه جورايي کلاس روشنفکري اورده .آخه يکي نيست به اينا بگه تو انقدر لفظ قلم به اونايي که اون بالان فحش ميدي چرا خودت دو ساعات کاريتو دودر زدي يا تو چرا پول تاکسيو زياد ميگيري (بلايي که هميشه سرم مياد اما حس دعوا و چونه ندارم). به نظر من اين عامليه که باعث ميشه يه ملت ميشه جهانه سوم الان شما افغانستانو در نظر بگيرين الان ۱۰۰ بار توش انقلاب شده ؛تو کشور ما هم الان يکي مثل آقاي خاتمي پيدا شده که علاج درد اين ملتو پيدا کرده يعني اصلاحات اما همونطور که گفتم اشکال از جاي ديگست يعني باز خود ملت چرا؟ چون با گذشت يه مدت باز همون آدمايي که تا نوک دماغشونو بيشتر نميبينن ميگن بابا اينم هيچکاري نکرد لياقت اينجور آدما همون سردار سازندگي با اهل بيتشه خلاصه به قول ناصرخسرو از ماست که بر ماست
Comments:
|
|