پلاک ۱+۱۲

 
Thursday, July 04, 2002

يکي از همه
بهار ۱۳۵۷:کم کم درگيرهايه مردم با نيروهايه نظامي داشت به اوجه خودش ميرسيد .
حجره ابراهيم خانه برنج فروش که تو چند ماه اخير به شدت فعاليتهاي انقلابي توش ديده
ميشد اين روزا ؛رفت وآمدايه بيشتري درش انجام ميگرفت.
ـ ابراهيم خان اعلاميه جديد اوردم
ابراهيم خان درحاليکه از در حجره بيرونو نيگا ميکرد برگه ها رو گرفت و چپاند زير کيسه هايه برنج.
دي ۱۳۵۷:ابراهيم خوااين روزا مثله همه شور و هيجانه خاصي درونش به وجود اومده بود.
اون تواين روزا جزو آدمايي بود که با سنگو چوب به جونه مشروب فروشيا ميافتادن؛آخه ابراهيم خان از محرم گذشته با خودش عهد کرده بوده که ديگه لب به مشروب نزنه که البته واقعا تا اون روز عهدشو نشکسته بود.
دائما با خودش زمزمه ميکرد يعني ممکنه اين انقلاب سر بگيره ؛يه جورايي از صورت گرفتنه اين انقلاب اطمينان داشت اما شايد از رويه وسواس قسمته بدبينه ذهنش بهش ميگفت تا اون موقع يه بلايي سرت ميادو نميتوني اون صحنه هارو ببيني اما طرفه خوشبين ميگفت که نه تنها اين صحنه ها روميبيني بلکه به تنها آرزوت (که اين
چند وقته مدام ذهنشو مشغول کرده يعني رفتن به حج )ميرسي.
۲۴بهمن ۱۳۵۷:اين دو سه روزه اخير ابراهيم خوا انگار تو عالمه هپروته يه عده انقلابي نما مياومدنو کيسه کيسه برنجو جلويه چشمه ابراهيم خوان برميداشتن اما ابراهيم خوان به خاطر اون هيجان ناشي از انقلاب و به نامه همبستگي و تعاون بينه مردم اعتراض نميکرد.

بعد از اينکه شور مردم فروکش کرد ابراهيم خان با يه حسابه سرانگشتي فهميد که تا نزديکيايه ور شکستگي پيش رفته
زمستانه ۱۳۶۸:ابراهيم خان که الان سالهاست شده حاج ابراهيم ديگه با خياله راحت ميتونه جنسايي رو که تا پارسال قايم کرده رو کنه
۱۳۷۲:حاج ابراهيم حالا ديگه يه حجره دو دهنه تودله بازار خريده و تو بازار حسابي معتبر شده ؛ماشينو خونه هر دوتا عوض شدن .يه ويلا يه مجلل تو شمال و چند تيکه زمين با چنتا آپارتمان تو شمالهشهر به امواله حاج ابراهيم اضافه شدن

يک روزه سرد زمستون:خاج ابراهيم بعد از خوردنه يه شامه اشرافي و خوردنه يه گيلاس شامپاين (که حتي قديماام يه بار بيشتر نخورده بود).روزنامه کنار دستشو شروع کرد به خوندن؛تازه يادش اومد اين روزا سالگرد انقلابه .حاج ابراهيم با ديدنه عکسي از روزنامه که ماله اون وقتا بود؛سکسکه اي کردو گفت يادش بخير....

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?