پلاک ۱+۱۲

 
Friday, September 13, 2002

ديروز با پسر داييم رفتيم فيلم اثيري فيلمش بد نبود اما از اونجايي که ايراني جماعت به ندرت مي تونه از خودش ابتکار داشته باشه اين فيلم هم تا حدي از فيلم others ايده گرفته بود؛بعضي وقتها هم کارگردان فقط براي اينکه فيلم خيلي مرموز و الکي ترسناک
به نظر بياد صحنه هاي وحشتناک رو به هم چسبونده بود سر اين موضوع باعث شده بود موضوع کلي ابهام داشته باشه؛حالا اينا زياد مهم نبود؛نکته جالب اين بود که پشت سر من و پسر داييم دو نفر نشسته بودند عمله به معناي ناب کلمه؛گمون کنم دفعه اولشون بود سينما اومده بودند؛آنچنان از ديدن فيلم هيجانزده شده بودند که کله هاشونو آويزون
شده بود رو صندلي ما تازه با لهجه مشنگ ابادي خودشون فيلم نقد ميکردند ؛يه جاي
فيلم خسرو شکيبايي گفت ؛او ممه رو لولو برد؛آقا اينا نيم ساعت داشتند سر اين حرف
مي خنديدند .ديگه اون لحظه نزديک بسان آدماي بدجنس فيلم هاي اول انقلابي که
کتک مي زنن دو تا کشيده بزنم زير گوش هر کدومشون؛(چقدرم اين غلطا به من مياد!)
خلاصه فيلم زهرمارمون شد رفت

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?