پلاک ۱+۱۲

 
Wednesday, December 04, 2002

هميشه طرز نگاه کردن آدماي پير برام غريب بوده؛قديما فکر مي کردم وقتي نگاهشون با
نگاهم تلاقي ميکنه؛ بخاطر سن بالايي که دارن حواسشون به چيزي نيست؛اما جديدا که
بيشتر تو رفتارشون دقيق شدم ؛تو چشماشون که بهم زل مي زنند؛ و از پشت جثه ضعيفشون ميشه يه جور حسرت گنگ و نامفهوم رو حس کرد؛شايد حسرت به سال هاي
گذشته شايدم به چيزاي ديگه؛شک ندارم اگه يه روز پير شم الهي؛در هيات چنين
پيرمردايي درميام

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?