پلاک ۱+۱۲

 
Monday, April 07, 2003

امروز من و پرتقالي امتحان معارف داشتيم؛حالا بگذريم از اينکه جناب پرتقالي ورقشون رو توپ نوشتند و من گند اما به هر صورت يه شعري از توي جزوه کذايي که استاد فکستني تر از جزوه بهمون داده پيدا کردم که برخلاف ظاهرش مضمون قشنگي داره!:
چون فرشته بود همچون ديو شد * کان ملاحت در او عاريه بود
اندک اندک مي ستانند جمال * اندک اندک خشک مي گردد نهال
رو نعمره ننکسه بخوان * دل طلب کن دل منه بر استخوان
کان جمال در جمال باقيست * دولتش از آب حيوان صافيست
نرگس چشم خمار همچو جان * آخر اعمش بين و آب از آن چکان

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?