پلاک ۱+۱۲

 
Saturday, February 14, 2004

از صبح تا حالا يه خانومه اومده تا خونه رو تر تميز کنه.ما تا حالا همه جور کارگر به عمرمون ديده بوديم اما اين يکي نوبره والا.از صبح علي الطلوع يه تيغ داره کار مي کنه.شمه اي از کارشم اگر بخوام بگم دگمه هاي کيبورده که الان دارم روش تايپ مي کنم که از زور تميزي چسبناک شده!خلاصه مامانم انقدر از اين کار خانوم بر سر ذوق اومده که از صبح تا حالا مدام قربون صدقه اش رفته.ايشونم که بشدت جو گير شدن تا الان که ساعت ۱۲:۱۶ مشغول بشور و بساب هستن.حالا من بدبخت فردا صبح کلاس دارم و يه شب که اومدم زود کپه مرگم رو بذارم... . خدا حفظش کنه انشا الله.

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?