پلاک ۱+۱۲

 
Wednesday, February 18, 2004

فرداي روز آفرينش دنيا ؛وقتي آدميزاد پا به دنيا گذاشت؛همه جا بوي تازگي مي داد بوي نويي مثل وقتي که کسي به يه خونه نو نقل مکان ميکنه يه خونه تازه که بوي رنگ ميده حتي از اونم بهتر ؛چون که از هيچ به يه جاي قشنگ و بزرگ اومده.
آدم وقتي پاشو توي اين زمين خاکي گذاشت اصلا به اينکه روزي اين گردش روز و شب و دور بي انتهاي زاد و ولد تا چه اندازه اي يا اينکه چه زماني مي تونه ملال آور بشه فکر نمي کرد .
اينکه اين خونه قشنگ کي تبديل به يه خونه کهنه و کلنگي ميشه.خونه اي که با رنگ و لعابي که هر روز پر زرق و برق تر ميشه سعي در پوشيده شدن اين کهنگيش ميشه.
خونه کلنگي اي که حتي به قيمت زمينش هم ارزش نداره.

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?