پلاک ۱+۱۲

 
Tuesday, March 23, 2004

-خلاصه جات خيلي خالي بود ملي جون.
-...
-نه بابا ؛پسره فقط شيش ماه دم خونشون داشته منت کشي مي کرده ؛آخرشم به زور راضي شدن.
-...
-هتل شرايتون .اوووه بايد ميومدي و ميديدي؛ملت سر غذا اولش حمله کردن بعدش انقدر غذا موند که همه شرمنده شدن.حسابشو بکن فقط ۸ تا بره بردن و اوردن.يکي مي گفت ۲۰ مليون خرج عروسي کردن.همچين بعيدم نبود البته؛ با اون ارکستر و غذا.من که بي خيال رژيم تا خرخره خوردم.باباي پسره از اون خرپولاي بازاريه اصلا تيپ فاميلاي دوماد بازاري بودن.
-...
-نه بابا خود پسره دکتراي برق داره از امريکا .خب به هم ميان ديگه شيرينم که دکتريشو امسال تموم مي کنه.
-...
-نمي دونم کدوم آرايشگاه ؛ولي شده بود عين پنجه آفتاب عالم و آدم نگاش مي کردن.دومادم که اومد ديگه چشما شدن چارتا.فکر کن پسره قيافش تو مايه هاي هيو گرانت بود قد و هيکلشم حرف نداشت.طفلی مادر دوماد از ترسش رابه را اسفند دود می کرد.
-...
-من که يه ۵ پهلوي بردم.واي از خجالت مردم.اگه بدوني کيا چيا مي دادن شاخ در مياري
چند نفر شمش برده بودن .يکيم نه گذاشت نه برداشت کليد يه ويلا تو شمال داد به عنوان هديه!
-...
-آره به قرآن .از دو ماه پیش تا حالا داشتم خودمو آماده می کردم آخرشم لباسم اونجور که می خواستم در نیومد.حالا موندم واسه پاتختي چي بپوشم
-...
-................................................................................

Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$>
Post a Comment


دوستان


ساراپري
گيلاس
المادريس
Cyberpunknow
پرتقالي
روياي نيلي
Eeternity
میدونم که اونجایی
این خانه سیاه است
Vanda!
ميگرن

farhad


قبيله ما



0
































This page is powered by Blogger. Isn't yours?