پلاک ۱+۱۲ | ||
|
Wednesday, April 06, 2005
من را نمي شناسم.
مي دانم قرار بر آن است که هر کس در بهترين حالت به بهترين من خود برسد.اما چه کنم که هنوز از من خود غريبم و چه عجيب است به تعداد نوع بشر ديدن جهان و من ؛ميلياردها من و زاويه ديد.ملياردها مسير تکامل و کمال براي اين من. و چه کم است عمر بشر براي شناخت خود. وانگهي عده اي بر اين خيالند که من را شناخته اند و متعصبانه سعي در حفظ شناخت از من کاذب خود دارند.مثل نوعي جهل مرکب .و عده اي ديگر آن چنان غرق مسير حياتند که مدام در حال موکول اين شناخت به فرداي خود مي باشند و آنقدر به عمد آنرا به تاخير مي اندازند تا که اين دغدغه فکري تبديل به يک وعده شرطي به آينده مي شود و بس.و دسته سوم(اکثريت غالب) کساني هستند که از وجود من آگاهند ولي جسارت شناخت را در خود نمي بينند و منتظر وقوع واقعه اي عظيم هستند بلکه با توسل به آن مقصود را دريابند. و فقط عده اي قليل از اين اکثريت غالب صاحب آن آن اراده پولادين يا به عبارتي داراي لياقت براي رسيدن به من خود خود هستند.
Comments:
|