پلاک ۱+۱۲ | ||
|
Wednesday, July 06, 2005
ما دو تا پرنده داريم که از خانواده طوطي هستن اما صحبت نمي کنن . امروز طرفاي ظهر بين خواب و بيداري بودم که ديدم جيک جيک پرنده ها مثل هميشه نيست و با صداي زيرشون کلماتي رو ادا مي کنن که به نظر با معني ميان . انقدر کنجکاويم تحريک شده بود که از رختخواب کندم و رفتم بالاسر قفسشون .
نه اشنباه نمي کردم . مادهه داشت مي گفت هاشمي و با عشوه گري بالاشو بالا پايين مي آورد. بيشتر از اينکه تعجب کنم خندم گرفت . اما پرنده نر کماکان ساکت بود و کز کرده بود . همونجا نشستم تا ببينم قضيه به کجا مي کشه . پرنده ماده مدام سر و صدا مي کرد و به اون يکي تنه مي زد و انقدر سريش شد تا پرنده نر با تن آروم صداش و با لکنت گفت : احمدي ... احمدي نژاد . پرنده ماده با هيکل بزرگش خودشو انداخت رو پرنده نر و شروع کرد به نوک زدن.نره هم بر خلاف جثه کوچکش خوب از خودش دفاع مي کرد .يادم افتاد که خيلي وقته بهشون آب و دونه ندادم . به آشپزخانه دويدم قدري ارزن و آب براشون آوردم و تو راه ياد حرف فروشنده افتادم که مي گفت نسل اين تيره از طوطي رو به انقراضه . وقتي برگشتم کلي پر تو قفس ريخته بود و هر دو تا پرنده بي حال يه گوشه افتاده . دانه و آب رو گذاشتم و هر دو تا با حرص به طرف ظرف ها هجوم بردند . با خودم گفتم آخي... زبون بسته ها از گرسنگي زبون باز کرده بودن! به فکرم رسيد بد نيست گاهي گرسنه شون بذارم تا برامون صحبت کنن!دوباره رفتم و تلپي افتادم تو رختخواب و خوابيدم .
Comments:
|